به بازار چاپ خوش آمدید | ورود اعضا | ثبت نام رایگان
بنر
بنر
بنر

نمایش بر اساس استان

عضو بازار چاپ شوید
ثبت نام رایگان
عضو هستید؟ورود اعضا

خبرنامه

مركز پشتيباني بازار چاپ

همراه پشتیبانی بازار چاپ

سامانه پيامك تماس نيازمندي هاي بازار چاپ
کانال تلگرام بازار چاپ

تعرفه آگهی

1 ماهه - 80,000 تومان
3 ماهه - 204,000 تومان
6 ماهه - 360,000 تومان
1 ماهه - 40,000 تومان
3 ماهه - 102,000 تومان
6 ماهه - 180,000 تومان

پرداخت آنلاین

پرداخت آنلاین
بانك متن لوح تقدير
بانك قاب و حاشيه لوح تقدير
بانك آرم و لوگو
بانك نقوش اسليمي و تذهيب
بانك وكتورهاي كاربردي
بانك آموزش نرم افزار كورل
بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
::

بی ارتباطی در ارتباط تصویری

: : :

 

 

bi_ertebati_dar_ertebate_tasviri

 

سوغات های از آب گذشته فرنگ چون عزم سفر و رسیدن به دیار ما را می کنند، از بد حادثه یا از کم توجهی تحفه آوران، بی انضمام کاربرد و شکل استفاده شان از راه می رسند. صد البته که فراگیری طرق استفاده شان هم خرج بر است و هم زمان بر و درگیر شدن با پیچیدگی های راهبرد آن هم که در حوصله ما نیست. پس ما را همین بس که او را همچون فیل نگون بختی که وارد شهر قصه می شود تا درد دندانش را چاره کند و دست آخر به موجودی محیرالعقول بدل می شود، مثله کنیم و آنچنان که بیشتر دوست می داریم به کار گیریم.

 

آنچه فی الواقع نگارنده را بر آن داشت تا تکرار دردهای پیش گفته کنم، اتفاقاتی است که در حوزه یکی از این اقلام وارداتی دائماً می افتد و گویی دست مددرسانی هم نیست تا از آستین به درآید و چاره مشکل کند. این کالا همانا گرافیک یا همان ترجمه وطنی اش ارتباط تصویری است. آغاز اتفاقات شگفت انگیز از نقطه کور فهم ماهیت آن آغاز می شود.

 

هنگامی که از انگیزه بسیاری افراد که دانشکده های هنری، هنرستان ها، مراکز غیردولتی و انواع و اقسام آتلیه های طراحی را برمی گزینند تا طراحی گرافیک بیاموزند، جویا شوی درمی یابی که عموم شان سودای همنشینی هنر در سر می پرورند و در پی مملو کردن خالی درون شان و بیان خویشتن شان به آن دست می یازند. شاید در بادی امر به نظر برسد چندان هم ره به خطا نرفته و دل به نگاری دروغین نسپرده باشند اما این خلسه چندی نمی پاید و اتمام آن مصادف می شود با ورود نامیمون به بازار آشفته کار و روبه رو شدن با چهره واقعی و درست این مقوله که اساساً چیزی از جنس هنر نیست. خواننده شگفت زده را حوالت می دهم به مثنوی های صد من کاغذی که در باب چیستی هنر به طبع درآمده اند و به لطف ترجمه مقدار متنابهی از آنها در مملکت خودمان نیز یافتنی هستند که بحث در آن باب را خارج از حوصله این مختصر می دانم.

 

وقتی هنرجوی مملو از فریاد که آمده بود تا درد درونش را همچون دوستان نقاشش به مخاطبی که برای شنیدن و دیدن و دریافت او به نمایشگاهش می آید، منتقل کند، تازه درمی یابد که قلمش بیشتر یک رسانه، یک فن و یک ابزار نان درآوردن است که سویه کاسبکارانه اش می چربد و اصل و اساسش را سفارش می سازد و توقع محل طرح خویشتن داشتن از آن، چه شگفت و بی معنی می نماید. فکر می کنم از همین جاهاست که مساله یی ذهن حساس هنرآموخته، عزیز ما را می آشوبد. او می تواند همچون بسیاری از دکان های تولید کالاهای ارتباط تصویری که تعدادی ماشین فتوشاپ دان ماهر در استخدام دارند به افتتاح یکی از شعب تولیدی گرافیک بپردازد یا در یکی از آنها مشغول به کار شود، نان حلالی به منزل ببرد، زندگی نه چندان آبرومندی به راه بیندازد و بیان خلاء درون و خویشتن دردمندش را هم یا به فراموشی بسپارد یا گهگاهی که چیزی مثل خوره مخل آسایش و مزاحم تولیدات رنگارنگش شد، در گوشه منزل برای مشتری که خودش باشد قلم بزند و درد دلش را برای خودش و فقط خودش بگوید و به این درک برسد که آنچه او دارد یک فن است و ارزشی در حد یک ابزار تبلیغاتی و اطلاع رسانی دارد که می بایست در خدمت مشتری باشد که هزینه اش را می پردازد، چون کالایش را تبلیغ می کنی و به هیچ وجه خودبسنده و مستقل نیست.

 

با مقداری اغماض آنچه پیش تر و بیشتر بر شانه های هنرهایی همچون نقاشی، خوشنویسی، نگارگری یا کاریکاتور بوده و باید هم باشد از طراح گرافیک خواسته می شود. انتشار فراخوان نمایشگاه های پوستر با مضامین مختلف که سبب تولد تعداد انبوهی پوستر تک نسخه یی از طریق چاپ دیجیتال که داوری بشوند و چنانچه خوش شانس تر از همپالکی های رنگارنگ شان باشند و چیزی حدود یک هفته (بیشتر یا کمتر) به نمایش دربیایند، یکی از آن راهکارهای مذکور است.

 

راستی هیچ شده از خود بپرسیم چگونه می شود آنجا که نقاشی به پایان می رسد گرافیک آغاز می شود؟ هیچ پرسیده ایم آنچه مایه اشرافیت زدایی و ستردن گرد یکه بودن و فاصله از هنر عصر پسا مدرن می شود، چیست؟ هیچ پرسیده ایم که گناه قلب ماهیت آنچه متولد شده و جان گرفته تا ابزار اطلاع رسانی باشد و با حدود نیم قرن دیرکرد وارد مملکت مان شده می بایست دامن کدام مان را بیالاید؟ آنکه نقاش بود و بر حسب نیاز سر از طراحی عنوان نوشته و لی اوت نشریه و لیتوگرافی درآورد بی آنکه قائل به تفکیک این حوزه ها از هم باشد یا ما که با عناوین مختلف نمایشگاه گرافیک راه می اندازیم تا آثاری که در میانه هنر و فن گیج گیج می خورند پذیرای عده یی هنرجو و دوستان شان باشند که برای دیدن آثار راه یافته به نمایشگاه می آیند، بی هیچ که پرسیده باشیم سهم اصل و اساس این مقوله از این نمایش دادن ها چیست؟ و از آن مهم تر رسانه اطلاع رسان ما قرار است چه چیز را به اطلاع چه کس یا کسانی برساند؟

 

به گمان نگارنده سهم ما در این کج فهمی بسی بیشتر از همنوعان دیگرمان است که به علت نبود افراد متخصص و آگاه هم نقاش بودند و هم گرافیست.

 

این واقعیت دارد. یا می پذیریم و درد جاودانگی مان را می بریم پیش طبیب دیگری یا فراخوان می دهیم، پوستر تولید می کنیم، داوری می کنیم، نمایشگاه می گذاریم و باز فراخوان می دهیم، پوستر تولید می کنیم، داوری می کنیم و نمایشگاه می گذاریم و...

 

منبع: روزنامه ایران