برای برقراری یک روابط عمومی سودمند و نتیجه گیری درست از آن نیازمند تحول درعرصه های گونان هستیم تا بهره گیری از منابع و مدیریت تولید، توزیع و مصرف و تداوم حیات اجتماعی را به همراه داشته باشد.در این بین می توان این تحولات را در چهار گروه عمده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پیگیری کرد.
در این نوشتار سعی شده است تا به صورت موردی و تیتر وار هرکدام از این تحولات مورد برسی و تجدید نظر قرار بگیرد و سیر تحولی این چهار گروه عمده و تاثیر گذار در روابط و مناسبات بشری و رسیدن آن تا به امروز بررسی شود و بیان شود که علم روابط عمومی وابسته به تمام این تحولات بوده و گام به گام به پیش آمده و با سیر و دگرگونی این تحولات به چیزی که امروز می بینیم تبدیل شده است.
تحولات اقتصادی:
1-زوال اقتصاد معیشتی وصنعت گرایی و ظهور اقتصاد صنعتی
2-امپریالیسم و بهره مندی غرب از منابع و نیروی کار ارزان جهان سوم
3-مالکیت فردی برابزارهای تولید و میل به موفقیت و رشد انگیزشی به عنوان موتور تحرک اقتصادی
4-کاهش نظارت های محدودکننده سیاسی براقتصاد
5-ظهور مدیریت علمی در اقتصاد و تحول مدیریت اقتصادی و تبدیل آن به مدیریت مشارکتی
6-تحولات تکنولوژیک و شغلی
7-تغییرالگوهای مصرف و رشد مصرف گرایی
8-فوردیسم و ظهور نظام تولید و مصرف انبوه
9-توسعه صنعت بیمه و بازرگانی
10-ظهور تبلیغات بازرگانی
11-جهانی سازی اقتصاد و توسعه صادرات
12-حرفه ای گرایی، استانداردسازی و ضمانت
13-گره خوردن سیستم های دفاعی، دانشگاه ها و صنایع
14-مشتری گرایی
تحولات سیاسی:
1-میلر و بلوم بر جنبه های سیاسی شکل گیری و عمل روابط عمومی تأکید دارند.
2-ظهورجامعه مدنی و شکل گیری نظام اجتماعی مدرن
3-وظایف اصلی دولت: تولید نظم و امنیت و توزیع منابع تنظیم و کنترل اقتصادی، دریافت مالیات، تبدیل و توزیع ثروت و درآمد، اداره دستگاه های دولتی، استقراض همگانی، حمایت از صنایع داخلی، اشتغال، انحصار یا مقابله با آن، حمایت از کشاورزی، تثبیت اقتصاد، تسریع یا کندکردن رشد اقتصادی، رفاه عمومی و...
4-مهم ترین وجه سیستم های سیاسی مدرن انعکاس تنوع و پیچیدگی ساخت های اجتماعی وتلفیق منافع مختلف در ساختار سیاسی، خشونت زدایی وکیش زدایی ازسیاست و کمک به پیدایش زمینه های فرهنگی مفاهمه، اجماع و تساهل به عنوان پشتوانه مشروعیت سیاسی است.
5-امنیت، منافع و وحدت ملی حول محور مردم و شهروندان و نه حاکمان بازتعریف وهرگونه تغییر در نیازهای مردم بلافاصله با تلاش قانونگذاران برای رفع آن ها از طریق مقررات و حقوق تسهیل کننده، پاسخ داده می شود. حتی پذیرش نقش و قدرت نیروهای اجتماعی جدید پذیرفته شده واز بروز انقلاب وخشونت گرایی اجتماعی جلوگیری می شود این نظام ها طبقاتی اند و شهروندان از امتیازات مادی و ثروت های متفاوتی برخوردارند، ولی فرض براین است که از نظر حقوق اجتماعی برابرند.
6-ظهور دموکراسی و حاکمیت اصل اراده همگانی و مردم برتمامی ارکان اجتماع و مشارکت همگانی آزادانه و بدون دخالت اجبارگرایانه دولت در اداره امورهمگانی؛
7-کوتاه شدن دست نظامیان از عرصه های عمومی و سیاست
8-ظهور سازوکارهای انتقاد اجتماعی و گستره همگانی و افکارعمومی
9-برگزاری انتخابات آزاد همگانی؛
10-تحدید قدرت حکومت به وسیله قانون مشروطه؛
11-تفکیک قوای مستقل و کنترل کننده مشروط قدرت و به نمایندگی مردم و احزاب دارای حداکثر آرا؛
12-تاکید و اصالت آزادی های فردی و حقوق سیاسی شهروندان؛
13-پذیرش چندگانگی(پلورالیسم) سیاسی؛
14حکومت اکثریت ورعایت حقوق اقلیت؛
15-مسئول بودن قوای اجرایی در برابر پارلمان؛
16-قانونگرایی و برابری مردم در برابر قانون؛
17-توزیع خردمندانه قدرت و سیالیت و گردش آن میان نیروهای رقیب؛
18-وجود احزاب آزاد و مستقل؛
19-حاکمیت نظام حقوق و تکلیف های شهروندی؛
20-پلورالیسم وآزادی فرهنگی؛
21-وجود رسانه های همگانی آزاد، مستقل و متکثر به عنوان رکن چهارم دموکراسی پارلمانی»
22-اعمال نظر اکثریت در تولید سیاست های همگانی
23-تبدیل قدرت به اقتدار وتغییر نحوه استفاده از اعمال زور
24-آزادی فردی، آزادی بیان وآزادی مطبوعات
25-حقوق وتکالیف شهروندی
26-تشویق رسانه های همگانی به مشارکت سیاسی، رقابت سیاسی، تبدیل رفتارهای سنتی به مدرن، تحرک سیاسی، پاسخگویی دولت، کمک به توسعه اقتصادی وفراهم شدن امکان نوآوری و خلاقیت در توسعه تکنولوژیک
27-آزادی تشکیل اجتماعات، اعتصاب صنفی و سندیکاها
28-تحول در مدیریت اجتماعی وسیاسی وشکل گیری مدیریت مشارکتی وطرح دیدگاههای دراکر
29-مدیریت باز و مشارکت کارکنان در تصمیم گیری ها
30-جامعه باز و مدرن، به لحاظ تاریخی، باید از «گستره همگانی» برخوردار شده تا از طریق طرح مباحث آزادانه شهروندان دارای حقوق اجتماعی یادشده و قادر به تغییر حکومتگران، به شکل مسالمت آمیز، به ظهـور «افکار عمومی» بینجامد.
تحولات فرهنگی:
وظیفه اصلی: هویت سازی و مرزبندی خود - دیگران
1-آزادی دینی و پلورالیسم فرهنگی
2-کاهش نظارت های سنتی بر رفتار افراد(گئورگ زیمل)
3-گسترش دامنه معنایی «خود» و تنگ شدن دامنه «ناخود»
4-ظهوراخلاق پروتستانی و به وجودآمدن سرمایه داری
5-ارتقای دانش بشر درخصوص فرهنگ و خردمندانه شدن تصمیم گیری های فرهنگی
6-رواج روحیه فردگرایی و پشتیبانی های فرهنگی از آن
7-برابری و آزادی زنان و مشارکت آنان درامور اجتماعی
8-دگرگونی ارزشی و هنجاری و نقش مردم در تغییر آن ها
9-گسترش روحیه تساهل وتسامح
10خشونت زدایی از رفتارهای اجتماعی
11-دگرگونی سبک زندگی و افزایش خود مختاری افراد در تعیین آن
12-تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارها و ایجاد تحرک فردی و اجتماعی
تحولات اجتماعی:
1-ظهور مدرنیته و مدرنیسم
2-توسعه نظام های آموزشی
3-توسعه سوادآموزی و همه گیرشدن آموزش و پرورش
4-توسعه فرآیندهای اجتماعی شدن مبتنی بر مدرنیته و مدرنیسم
5-دگرگونی در گروه های مرجع و پیشتازی نخبگان در تحول اجتماعی
6-دگرگونی نظام ارتباطی و توسعه شیوه ارتباط و شکل اطلاعات
7-ظهور ارتباط جمعی
8-دگرگونی نظام طبقه بندی و قشربندی اجتماعی و ظهور طبقه متوسط
9-شکل گیری روشن اندیشی و نظام نخبگی
10-تغییر الگوهای تربیتی
11-تعدد پایگاه های اجتماعی و رقابتی شدن کسب مناسب عالی(مک للن و اورت هیگن)
12-میل به پیشرفت و موفقیت و رشد انگیزه های کسب زندگی بهتر
13-ترویج الگوی همکاری به جای سلطه در مناسبات اجتماعی
14-شکل گیری نظام حقوقی مدرن
روابط عمومی درراستای تحقق کارکردهای اصلی اش، حداقل ازجنبه های ارتباط اجتماعی و رویه های اطلاع یابی و اطلاع رسانی، باید دارای آزادی های مشروع و نهادینه شده و مورد قبول حاکمیت برآمده ازانتخاب دموکراتیک، نظیر «حق اطلاع»، «حق ارتباط» وحقوق «آزادی بیان»، «آزادی عقیده» و «آزادی مطبوعات» و نهادها و سازمان های مدرن و دموکراتیک است.
منبع: قانون آنلاین